آتیۀ مبهم افراد از نظر مالی، شغلی و آستانۀ اخلاقی را كاهش میدهد.
به طور مثال، در جامعهای كه همۀ افراد با هر تخصصی میتوانند شغلی داشته باشند، كارشكنی، حسادت، تهمت، سخنچینی، چاپلوسی و كمتر است.
به طور كلی در جامعهای كه نیازهای اساسی انسانها در آن تأمین میشود، افراد بر پایۀ موازین اخلاقی زندگی میكنند.
شنیده ام که وقتی انسان در حال غرق شدن است بخواب می رود ، یعنی حس می کند که در حال شناست ، اما خواب است و دارد غرق می شود!
همین مورد را در هنگام رانندگی هم شنیده ام ، می گویند آنهایی که در حال رانندگی خواب هستند فکر می کنند بیدارند و دارند با دقت رانندگی می کنند ، اما خواب هستند و خواب بیداری می بینند!
از وقتی این مطالب را شنیده ام در رانندگی ام بیشتر دقت می کنم و به محض اینکه کمی خواب به سراغم می آید ماشین را پارک می کنم و اصلا ریسک نمی کنم.
پیامبراکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) می فرمایند:
إذا أراد اللَّه بقوم خیرا ولّى علیهم حلماءهم و قضى بینهم علمائهم و جعل المال فی سمحائهم و إذا أراد بقوم شرّا ولّى علیهم سفهائهم و قضى بینهم جهّالهم و جعل المال فی بخلائهم؛
وقتى خداوند براى قومى نیکى خواهد خردمندانشان را بر آنها فرمان روا سازد و دانشمندانشان میان آنها قضاوت کند و مال را به دست بخشندگان دهد و وقتى براى قومى بدى خواهد سفیهانشان را بر آنها فرمانروا سازد و نادانان میان آنها قضاوت کنند و مال را به دست بخیلانشان دهد.
به نام حضرت دوست
گاهی برای رسیدن به آمال و اهداف باید قدمهایی برداریم که در شرایط عادی زمینه برداشتن آن قدم را مناسب نمیدونیم و اگه کم نکنن ممکنه اون هدف تبدیل به آرزویی بشه که به گور میبریمش.
بسیاری از تنگناهای زندگی رو میشه از این زاویه بهش نگاه کرد که خداوند این سنک رو جلو پات گذاشته تا تو راهت رو عوض کنی و مسیر دیگه ای رو برای خودت انتخاب کنی
ممکنه این شرایط گاهی خیلی هم دردناک باشه ولی هر چه دردناک تر باشه نشانه اینه که خدا میخواد تو رو به زور به مسیری که صلاحته هدایت کنه
پس سختیهای زندگی هدیه ایست از جانب دوستترین دوست ما
اونی که دلسوزیش برامون از مادر نیز عمیقتره
حتما حکمتی پشت دادنها و ندادنهاش داره
خدا خیلی مخلصتیم
حضرت علی (ع)
زندگی کردن با مردم این دنیا همچون دویدن در گله اسب است!
تا میتازی با تو میتازند.
زمین که خوردی، آنهایی که جلوتر بودند، هرگز برای تو به عقب باز نمیگردند!
و آنهایی که عقب بودند، به داغ روزهایی که میتاختی تورا لگد مال خواهند کرد!
در عجبم از مردمی که بدنبال دنيايی هستند که روز به روز از آن دورتر ميشوند
و غافلند از آخرتی که روز به روز به آن نزديکتر ميشوند.
وضو گرفتن کمتر از ۲ دقیقه طول میکشد!
اما برکات زیادی دارد.
۱- سبب طول عمرمیشه
رسول خدا(صلی الله علیه واله وسلم):
اي انس: سعی کن طاهر و با وضو باشی که خداوند بر طول عمرت می افزاید و اگر توانستی شب و روز با وضو باشی این کار را انجام بده زیرا اگر در حال وضو از دنیا بروي پاداش و ثواب شهید را خواهی داشت.
۲- برآورده شدن حاجت
امام صادق(ع): من تعجب می کنم از کسی که دنبال حاجت و کاري است در حالی که با وضو است، حاجتش برآورده نشود.
۳- ثواب شهید
رسول خدا(ص): کسی که با وضو بخوابد، اگر در شب، مرگ به سراغش آمد، این شخص شهید از دنیا رفته است.
۴- ارزش خواب باوضو
رسول خدا(ص): کسی که با وضو بخوابد بستر او برایش مسجد می شود و خوابش (ثواب کسی را دارد که) به نماز مشغول است تا اینکه شب را به صبح رساند و اگر کسی بدون وضوء خوابید بسترش براي او قبر خواهد بود و مانند مرداري می ماند تاصبح شود.
۵- باعث زیادي رزق
امام صادق(ع): کسی که دوست دارد بر خیر و برکت منزلش بیفزاید هنگام غذا خوردن وضو بگیرد
شب اول قبر آيتالله شيخ مرتضي حائري قدس سرّه، برايش نماز ليلة الدّفن خواندم، همان نمازي که در بين مردم به نماز وحشت معروف است. بعدش هم يک سوره ياسين قرائت کردم و ثوابش را به روح آن عالم هديه کردم،. چند شب بعد او را در عالم خواب ديدم. حواسم بود که از دنيا رفته است. کنجکاو شدم که بدانم در آن طرف مرز زندگي دنيايي چه خبر است؟!
پرسيدم: آقاي حائري، اوضاعتان چطور است؟ آقاي حائري که راضي و خوشحال به نظر ميآمد، رفت توي فکر و پس از چند لحظه، انگار که از گذشتهاي دور صحبت کند شروع کرد به تعريف کردن. وقتي از خيلي مراحل گذشتيم، همين که بدن مرا در درون قبر گذاشتند، روحم به آهستگي و سبکي از بدنم خارج شد و از آن فاصله گرفت. درست مثل اينکه لباسي را از تنت درآوري. کم کم ديگر بدن خودم را از بيرون و به طور کامل ميديدم. خودم هم مات و مبهوت شده بودم، اين بود که رفتم و يک گوشهاي نشستم و زانوي غم و تنهايي در بغل گرفتم.
ناگهان متوجه شدم که از پايين پاهايم، صداهايي ميآيد. صداهايي رعبآور و وحشتافزا! صداهايي نامأنوس که موهايم را بر بدنم راست ميکرد. به زير پاهايم نگاهي انداختم. از مردمي که مرا تشيع و تدفين کرده بودند خبري نبود. بياباني بود برهوت با افقي بيانتها و فضايي سرد و سنگين و دو نفر داشتند از دور دست به من نزديک ميشدند. تمام وجودشان از آتش بود. آتشي که زبانه ميکشيد و مانع از آن ميشد که بتوانم چشمانشان را تشخيص دهم. انگار داشتند با هم حرف ميزدند و مرا به يکديگر نشان ميدادند. ترس تمام وجودم را فرا گرفت و بدنم شروع کرد به لرزيدن. خواستم جيغ بزنم ولي صدايم در نميآمد. تنها دهانم باز و بسته ميشد و داشت نفسم بند ميآمد. بدجوري احساس بيکسي غربت کردم: - خدايا به فريادم برس! خدايا نجاتم بده، در اينجا جز تو کسي را ندارم
همين که اين افکار را از ذهنم گذرانيدم متوجه صدايي از پشت سرم شدم. صدايي دلنواز، آرامش بخش و روح افزا و زيباتر از هر موسيقي دلنشين! سرم را که بالا کردم و به پشت سرم نگريستم، نوري را ديدم که از آن بالا بالاهاي دور دست به سوي من ميآمد. هر چقدر آن نور به من نزديکتر ميشد آن دو نفر آتشين عقبتر و عقبتر ميرفتند تا اينکه بالاخره ناپديد گشتند. نفس راحتي کشيدم و نگاه ديگري به بالاي سرم انداختم. آقايي را ديدم از جنس نور. نوري چشم نواز آرامش بخش. ابهت و عظمت آقا مرا گرفته بود و نميتوانستم حرفي بزنم و تشکري کنم، اما خود آقا که گل لبخند بر لبان زيبايش شکوفا بود سر حرف را باز کرد و پرسيد: آقاي حائري! ترسيدي؟
من هم به حرف آمدم که: بله آقا ترسيدم، آن هم چه ترسي! هرگز در تمام عمرم تا به اين حد نترسيده بودم. اگر يک لحظه ديرتر تشريف آورده بوديد حتماً زهره ترک ميشدم و خدا ميداند چه بلايي بر سر من ميآوردند.
بعد به خودم جرأت بيشتر دادم و پرسيدم: راستي، نفرموديد که شما چه کسي هستيد.
و آقا که لبخند بر لب داشت و با نگاهي سرشار از عطوفت، مهرباني و قدرشناسي به من مينگريستند فرمودند: - من علي بن موسي الرّضا(ع) هستم. آقاي حائري! شما 70مرتبه به زيارت من آمديد من هم 70مرتبه به بازديدت خواهم آمد، اين اولين مرتبهاش بود 69بار ديگر هم خواهم آمد.(1)
1- ناقل آيتالله العظمي سيدشهابالدين مرعشي نجفي ره
درباره این سایت